سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلشکسته روزگار


عاشق آسمونی
باغ زندگی
پرنسس زیبایی
دوست یابی نرم افزار دوست یابی ویژگی های یک دوست
عمو همت من
کیمیا
* روان شناسی ** ** psychology *
روان شناسی و کودکان استثنایی
ESPERANCE
خاطرات من
فریاد بی صدا
عشق است و زندگی
یک هدف مشخص
اگه احمدی نژاد 50 کیلو وزن داره 45 کیلوش جیگره
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی وآموزشی موبایل و حس
سوپر لینک خشگل دختر
نرم افزار زبان های خارجی انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
فروشگاه لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
دستبند، انگشتر، گردنبند، مدال، سرویس، گوشواره، زیورآلات
نرم افزارهای، مالی، اداری حسابداری، انبارداری،
لوازم بهداشتی آرایشی،عطر ، آدکلن ، لوازم لاغری و کرم
نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
فروشگاه نرم افزارهای گرافیکی و سرگرمی و بازی
وبلاگ دختری از آسمان
گرانبهاترین کالا در گرانترین فروشگاه، بهترین خرید بهترین یادگاری
ESPERANCE2
هدی
دهکده مجازی مشاوره و روان شناسی خانواده
MANIFESTER
به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند...

 

دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بـــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو


ارسال شده در توسط جواد افسرده

چشمهایم بتی از چهره ی زیبای تو ساخت

و در این دل جا داد

دل به بتخانه بدل شد دل خود می شکنم

تیشه ای بر دل خود می فکنم

در نهانخانه ی دل نقش تو را می شکنم

در ره عشق تو من از همه بیگانه شدم

در ره وصل تو آواره ز کاشانه شدم

من خدایم را گم کردم و راهی سوی بتخانه شدم

تو نه آنی که در آن لحظه ی دیدار نخستین زتو دیوانه شدم

در جدالی با دل

دل بتخانه ی من

این سرا می شکنم

در شگفتم از خود خویشم که که هستم ز چه هستم و به دنبال که هستم؟

من همانم که در اعماق وجودم بشکستم

آه این ساده دلی بین که دلم را به که بستم

من نه خورشید پرستم که بتی را بپرستم

و اگر دلبر من خورشید است

تبری تیز گزارید به دستم که خدا می شکنم


ارسال شده در توسط جواد افسرده

سلام. یه وقتایی هست آدم دلش میگیره. هی می خواد با یکی درد دل کنه نمیشه. بعد میای همه ی درد و غمتو می ریزی سر این کاغذ بیچاره! اینم یکی از اون شعرامه که ساعت 4 نصف شب وقتی همه خواب بودن گفتم. شاید شعر جالبی نباشه ولی برای خودم خیلی خاطره سازه

ناله هایم کفر نیست 

امشب اندوه جهان یکباره در قلب من است 

بند بند جان من لبریز اندوه و غم است  

بار الهاسینه ام تنگ است و این غم بس بزرگ و سینه سوز  

روزهایم تیره وتارند شبها مثل روز  

جویبار اشک از چشمان من جاریست لیک  

قطره های اشک در این شعله ها گم می شوند  

ناله هایم کشته در آرام مردم می شوند  

بار الها این صدا آرام نیست  

حتم دارم عرش می لرزد ز افغانم چرا اکرام نیست؟  

بهر نالیدن به دنیا آمدیم؟  

آفریدی تا مجازاتم کنی!؟  

یا به راه زاهدی پیر خراباتم کنی؟!  

من شکستم بار الها بنده ات معذور دار  

یا مرا آرام بخش و یا ببر بالای دار  

بار الها ناله هایم کفر نیست!  

آتش است از دل بخاست  

مانده ام آیا که دوزخ بدتر از روز من است!؟  

گر چنین باشد ببین آنجا کجاست!  

کیست یاری ده مرا!؟  

نیست یاری ده مرا؟؟  

نیست یاری ده مرا! 


ارسال شده در توسط جواد افسرده

 ای کاش شاعری بودم که تمام وجودم را می نوشتم. ای کاش شاعری بود که تمام وجود مرا می نوشت........افسوس که نه خود توانستم و نه دیگران خواستند. ای کاش شعرهایم را برای هیچ کس نمی خواندم جز او. افسوس که همه خواندند جز او! ای کاش شعرهایم بیانگر عمق احساساتم بود! بیهوده مینویسم و یاد شعر مشیری افتادم که میگفت: 

دیگرم مستی نمی‌بخشد شراب
جام من خالی شدست از شعر ناب
ساز من: فریادهای بی جواب!(مشیری) 

این هم یه شعر از شعرای پارسالم: 

پنداشتی مراد دلت پیش چشم توست!؟

این وهم وهم توست!

پنداشتی جواب محبت محبت است؟!

این رسم رسم توست!

پاداش عشق تیشه ی او بود بر دلت!

این زخم سهم توست!

بسیار ساده ای دل من ساده تا به کی؟

دنیا دغل نگار دغل دوستان دغل

دلدار پای کو؟

رفتم پی اش نبود

آواره تا به کی؟

خندید بی گمان

هر کس غمت شنید

گریان تو بوده ای

آیا کسی گریست؟

چون غنچه بود دل

ناگاه آمد او

بر شاخه برد دست

بی آنکه بشکفد

از شاخه چید و مست

انداخت روی خاک

از روی غنچه رفت  

در فکر گل شدن

گشتیم پست پست

هر کس به دل نشست

آخر دلم شکست

گو تا برون کنم

در سینه هر که هست 

به قلم حجت حصاری  


ارسال شده در توسط جواد افسرده

کاش میشد از تو بگذرم,کی میدونه شاید بشه

باید بشه چون این صدا نفس های آخرشه

دیگه نمیشه شب و روز با گریه زندگی کنم

عشق و واست معنی کنم,این همه بچگی کنم

دس بکشم به نامه هات ترانه هات و بو کنم

برم تو گنجه آلبوم عکس تو جستوجو کنم

 

اما بدون که عاشقم,مثل قدیمای قدیم

مثل همون وقتائی که باهم دیگه گپ میزدیم!

 

باید برم اما کجا؟!دختر روسری سیا

کجا میشه تورو ندید؟!بگو کجا میشه,کجا!؟

هرجا میرم تو زودتر از من به خود من میرسی

دروغی اما مث تو با گریه م آشنا نیس کسی

یه خرده راحتم بذار,بذار یه کم سبک بشم

بعد دوباره هرجا بخوای این تن و همرات می کشم

 

اما بدون که عاشقم,مثل قدیمای قدیم

مثل همون وقتائی که با هم دیگه گپ میزدیم!


ارسال شده در توسط جواد افسرده

عشق تنها برای یک بار می آید

و برای تمام عمرش می آید

عشق همان بود که به تو ورزیدم

حقیقتا همان یک بار

حقیقتا همان یک بار

و از بس بدان آویختم

تا همیشه همه ی زندگی ام با آن پیش خواهد رفت


ارسال شده در توسط جواد افسرده

 کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم، خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق بدستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست


ارسال شده در توسط جواد افسرده
 

 

دوباره دلم گرفته

 

دوباره آسمان این دل ابری شده...

دوباره این چشمهای خسته بارانی شده...

دوباره دلم گرفته است وشعر دلتنگی را برای این دل میخوانم...

میخوانم و اشک میریزم آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند...

در گوشه ای تنهای تنها وخسته از این دنیا...

دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند....

خیلی دلم گرفته است مثل همان لحظهای که آسمان ابری میشود...

خیلی دلم گرفته است مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و با نگاه...

معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است...

دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب مثل لحظه سوختن پروانه ...

مثل لحظه شکستن یک قلب تنها...

دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید ودوباره این دل بهانه میگیرد....

به کنار پنجره میروم نگاه به آ سمان بی ستاره....

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته....

یک شب سرد و بی روح سرد تر از این وجود یخ زده....

خیلی دلم گرفته است احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است ....

تنها مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است...

دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است ...

آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ...

 قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی اواز است ...

هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست...

میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم..

دلم می خواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم ...

 

اما نمی توانم ....

دوباره دلم گرفته است، خیلی دلم گرفته است...

اما کسی نیست تا با من درد دل کند ، کسی نیست سرم رابروی شانه هایش بگذارم

 

                           و ارام شوم ...

 

هیچکس نیست ... !!!


ارسال شده در توسط جواد افسرده
اگه تو مال من بودی اگه تومال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم اگه تو مال من بودی انقد غریب نمی شدم من چی می خواستم از خدا دیگه اگه پیشت بودم اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد قصه ی عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت می شد اگه تو مال من بودی می بردمت یه جای دور یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور اگه تو مال من بودی ، می ذاشتمت روی چشام بارون می خواستی می بارید ، ابر سفید گریه هام اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمی ریخت شمعی که پروانه داره ، اشک غم انگیز نمی ریخت اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت آدما دارا می شدن ، دنیا دیگه فقیر نداشت اگه تو مال من بودی


می دونی چیه ... آرزومه بریم یه جای خلوت واسه جشن تولد آرزوهامون ماه و خورشید روشن کنیم!!
آخه من دری که با کلید اون تورو شناختم هرگز نخواهم بست حتی اگر تمام عاقلای دنیا منو به جرم راندن عقل از پنجره تفکر پای میز محاکمه ببرند به جرات می گم خیلی پررنگ تر از دوست داشتن دوستت دارم! حرف از امانت داریست، حرف از کلیدست، حرف از مراقب ویژه قلبهاییست که دارن زیر دست حکیم ناآگاه زمان از دست میروند. صحبت از خستگی نیست، اگر خسته باشیم که عاشقیمون یه جایی بین زمین و آسمون اشکال داره ، آخه روح مجنون هیچ وقت کسی رو که از عشق خسته بشه رو نمی بخشه و ما از اونهایی هستیم که اگر روح سرفصل عاشقی های دنیا ازمون آزرده باشه خواب به چشممون نمیاد. نکنه گمان کنی من از اون همسفرایی هستم که بین راه خستگی رو بهونه می کنن، به جون خودت تا هر وقت که بخوای برای ساختن اون قصر رویایی با پنجره های طلایی روزا رو به دفتر خاطراتم گره می زنم...! خب می دونی به روزگار نمی شه خرده گرفت اما به عشق چرا! گیریم که روزگار توانایی دور نگه داشتن مارو داشته باشه اما دل هامون که دست اون نیست... هست!؟ تورو به جون کسی که دوستش داری نذار تسلیم معادله ی دل و دیده بشیم. پس یه قرار قطعی نقره ای می ذاریم: « صبر از من ، بی قراری از تو »اونقدر عاشق می شیم که تشخیص اینکه کدوممون عاشق تره برای خودمون مشکل باشه چه برسه به دیگران...! دلم می خواد یه جوری زندگی کنم که آدما بهش می گن عجیب! فقط به تو سلام کنم، فقط با تو حرف بزنم، فقط واسه تو دعا کنم، دستم فقط تو دست تو باشه، فقط مال تو باشم و تو هم فقط مال من باشی...! از سهراب نیم اجازه ای می گیرم و برات می نویسم: « تا تو هستی زندگی باید کرد » کاش یه معجزه ای بشه، چه می دونم مثلا یه پیغامی از آسمون واست بیاد و یکی بهت بگه که من چقدر دوستت دارم.
این آخری اگه بشه دیگه هیچ چی نمی خوام. اینم درد دلای دلم، می خواستم خودش فوران کنه که کرد. حالا دیگه روی ماهتو با یه عشق عجیب از همین جا، یعنی نزدیک نزدیک می بوسم و میسپارمت به دست اونی که عشقت رو سپرد دست دل من...!

و میگم عشق جاودانه من " دوستت دارم" 
و "دلتنگتم"


تقدیم به کسی که مرا با واژه عشق آشنا کرد .

ارسال شده در توسط جواد افسرده

برد استقلال وبه تمام طرفداران آبی تبریک میگویم.


ارسال شده در توسط جواد افسرده
<      1   2   3   4   5   >>   >