*******************************
دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند یک جا
به کجا؟
معلوم است
به در خانه ی تو
دل من عادت داشت
که بماند آن جا
پشت یک پرده تور
که تو هر روز آن را
به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه آن کاجی بود
که تو هر روز به آن می نگری
دل من را دیدی؟
از چشمان تو
نردبانی می سازم
به آسمانی
که هر ستاره اش آوازی است
دردا
دیواری
سرزمین مرا جدا می کند از
مهتاب و
نی لبک و
دستان پر از دوست داشتن تو !