تا حالا کسی رو نفرین کردید؟نه نکردید.میدونم.هیچ وقت هم این کار رو نکنید حداقل مثل من نباشه ...اما اگه خواستید نفرین کنید با زبان مولوی باشه.:
ای خداوند یکی یار جفا کارش ده
دلبر عشوه گر و سرکش و خونخوارش ده
تا بداند که شب ما به چسان میگذرد
درد عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
شرف اصفهانی هم یه چیزی تو همین مایه ها میگه:
کس بر در عشق اینهمه استاد که من؟
یا از تو باین درد دل افتاد که من؟
آنرا که میان ما جدایی افکند
دشنام نمیدهم، چنان باد که من.........
دارید به چی فکر میکنید؟
خدایا پس چرا این دل را آفریدی
چرا دلی که محتاج به محبت همه است
دلی که عاشق عشق بی نهایت است
چرا او را به یک عشق بسنده نکردی
چرا دل را به بی نهایت عاشق میکنی
اگر عاشقی دل گناه است
چرا او را اسیر عشق کردی
خدایا پس اگر عاشقی گناه است
چرا قلب را مهربان آفریدی
خدایا پس اگر لیلی بودن گناه است
چرا مجنون را آفریدی
یا که اگر مجنون بودن گناه است
چرا لیلی را آفریدی
راستی خدا چرا دل را بی نهایت مهربان کردی
تا که هر کس به آن محبتی کند, او را عاشق خود می داند و معشوق و دلباخته او می شود
چرا دل را این قدر لطیف آفریدی
تا که هر مهری را به دل می گیرد زود عاشق و دلباخته می شود
خدایا خودت از گناه عاشقان بگذر
چون خودت هم معشوقی
اونی که گفتم نرو گفت نمی شه |
سهراب سپهری گفت : چشم ها را باید شست .
شستم ولی ...
گفت : جور دیگر باید دید .
دیدم ولی ...
گفت : زیر باران باید رفت .
رفتم ولی ...
پدرم با من بود او نه چشم های خیس وشسته ام را
نه نگاه دیگرم را هیچ کدام را ندید
فقط وقتی زیر باران رفتم خندید وبا طعنه گفت :
" دیوانه باران ندیده " !