اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول . که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان
جهانرا با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگر ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو . آواره ودیوانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سرا پای وجود بی وفا معشوق را پروانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من بجای او چو بودم
یکنفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می کردم
عجب صبری خدا دارد