دیگه دلیلی نیس واسه ی زندگی.حتی دلیلی نیس این حرفارو هی بگیم
غم تو وجود منه مثه یه غده بدخیم.تمام ذهن و کرده یه عقده تسخیر
راه چاره ای نیس جز اینکه بشم تسلیم.دیگه حتی گریه هم دلمو نمیده تسکین
من به درد کار ناکرده میسوزم همش.زیره نقاب خنده همیشه میریزم اشک
آدما گرگن تو لباسه گوسفند.که با اشکاشون هم بهت میزنن پوزخند
تا وقتی زنده ای کسی نیس دروبرت
وقتی مردی همه میرن قربون سرت
عذابی که باید تحمل کنم خیلی سخته .ولی دارم تحمل میکنم خیلی وخته
اینجا جهنمه ولی شبا خیلی سرده.
روزی میرسه که خدا منو میبینه.روزی که رفیق دستمو میگیره
روزی که دیگه وجود نداره مست و خمار.روزی که هوا پاک میشه از گردو غبار
روزی که دیگه رفیق نمیشه خائن.نمیدونم شاید این روز تو خوابه
آره این روز تو خوابه .پس باس بخوابیم
تا روزی که زنده ایم بایس بخوابیم........................