من همان تقویم بی تاریخ بر اندام دیوارم
من همان انسان بیمارم همان محبوس تکرارم
من همان دردم همان رنجم چرا من را تو میخواهی؟
چرا هر روز اشکم را برای خنده می خواهی؟
ندارم من امیدی بر کسی حتی خودم ای عشق
نمیخواهم بسازی خانه ای بر هیچم ای عشق
تمام حرف من این است عشقم؛جدا باشیم
بیا خواهان خوشبختی برای هم ز دستان پر از مهر خدا باشیم
همانی که شکست این قلب تنها را
خدایی که ندید عشق من و تو،عشق ما را
نگو نامردی و از من گذشتی
نگو دل دادم و آنرا شکستی
خدا داند که حرف قلب من چیست
خدا داند که دیگر چاره ای نیست
فقط یادی فقط اسمی، نشانی
جز این ها سرنوشت عشق ما نیست
که من تقویم بی تاریخ بر اندام دیوارم
که من انسان بیمارم همان محبوس تکرارم